چند وقت پیشا بین راه
یکی ی دفترچه بهم داد
گفت اینم سرراه ببر دامداران مهر بزن
(دفترچه واسه خوراک تعاونی دام بود)
گفتم باشه
فقط من آدرسشو نمی دونم کجاست
گفت کاری نداره
رسیدی فلان جا
به تاکسی بگو دامداران ، میبرتت
گفتم باشه
خلاصه رسیدم
به تاکسی گفتم دامداران میخوام برم
گفت بشین بریم
نشستمو همینجوری رفتیم
انگاری رسیدیمو
گفت این خیابون بری دامدارانه
رفتمو
از چندنفرم ادرس پرسیدم
پیدا کردمو
رفتم تو
این ور اون ور ی انبار بود
ی کارگر اونجا بود
سلام علیک
دفترچه رو دادم بهش
گفتم کجا برم
دفترچه رو گرفت
ی خورده اینور اون ورشو نگا کرد
گفت برو داخل اداره
خلاصه رفتم داخل اداری
درو باز کردم
ی لحظه وایسادم
خشکم زد
8 . 10 تا منشی اپراتور
پشت میزاشون
قیافه ها هم ترگل ورگل باکلاس
انگاری که بعد کار
دسته جمعی مینی بوس میاد
میخوان برن عروسی
آماده ی آماده
خلاصه گفتیم چیکار کنیم
رفتم تو .
از جلوی اینا رد میشدم
اینام عجیب بود براشون من کیم
همه نگا میکردن
حالا هی دارم مچاله تر میشم
هی سلام میگفتم
سلام سلام سلام
سلام عمه جان سلام عمه جان
سلام عمه جان سلام عمه جان
سلام عممههه جاااااااان (نون خ)
آره ، این پیرمردا 80 90 سال عمر میکنن
همینه دیگه دولت
همچین امکاناتی
دیداری براشون فراهم میکنه
خلاصه ی میز جلوی ی در بود
ی آقاهه پشتش نشته بود
اینم سلام علیک کردیم
دفترچه رو دادم بهش
اینم ی خورد نگاش کرد
گفت نمیدونم
برو داخل ، خانوم احمدی بپرس
باشه ،
در زدم رفتم داخل
ی اتاق بزرگ 25 6 متری
3نفر این ردیف پشت میز نشته بودن
ی اقا 2تا خانوم
ی خانومم روبروی در نشسته بود
رفتم تو سلام علیک
گفتم خانوم احمدی
یکیشون گفت
اون خانوم جلو نشسته
رفتم جلو
گفتم سلام دفتر چه رو دادم بهش
گفتم اینو میخواستم درست کنید
مهر بزنید
خانومه دفترچه رو گرفت
ی خورده نگا کرد
گفت چیه این
گفتم دفترچه خوراک دام
صاحبش گفت برو دامداران
اینو انجام میدن
خانومه ی خورده رفت تو فکر
گفت اینجا دامدارانه
گفتم بله صاحبش گفت دامداران
!!!
من ی لحظه مکث کردم
ی خورده وایسادم
!!!
وآآآآآآآی
خدایا منو بکش
من اومد شرکت دامداران
ماسو پنیر درست میکنه
اون اتحادیه دامدارانه
من دیگه نمیدونستم
از کدون ور در برم
اینا خندشون گرفت
4 نفری دارن میخندن
منم مگه خندم بند میاد
همنجوری خنده توضیح میدادم که
اقا کار من نی
یکی دیگه این دفترچه رو به من داد
فقط میخواستم ثابت کنم کار من نی
داشتم میومد بیرو گفتم فرض کنید
اصن همچین کسی امرو نیومده
اومد بیرون دیدم
منشیام خندشون گرفته
نمیدونستن جریان چیه
از صدای خنده اینا
خندشون گرفته بود
خلاصه
اومدمو پرسجو
اتحادیه دامدارانو پیدا کردمو
مُهر زد دفتر چه رو
اما مُردم از خجالت
عجیبه اون کارگر انبار
یا اوم منشی جلو در
چرا چیزی نگفتن
آخه لامصب من نمیدونم کجا اومدم
شما هم نمیدونی کجا هستی
خیلی ضایع شدم خداییش
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.