ssb

من دلقکت نیستم

ssb

من دلقکت نیستم

12 12

 رفتم رأی گیری

 تو مسجد بود 

  رفتم تو

 سلام احوال پرسی آشنان دیگه همه

 خلاصه کارت پارتمو گرفتن گذاشتن روی دستگاه

 ثبت کنه

 هرچی منتظر کاغذی بدن اثر انگشتی بگیرن  چیزی

 گفت برید اون ور دستگاه

 رفتم دیدم واااااای تکنولوژی 

  دستگاه رأی گیری

  ی دستگاه بود مثل ی ماشین حساب بزرگ

 یا مثلا مثل ی تلفن دگمه ای

 که شماره های کاندیداهارو  می زدی

 مجلس  خبرگان 

 ی دگمه داشت ثبت می زدی

 بعدش ی کاغذ چاپی میداد بیرون   تموم

 حتی ی دگمه داشت رأی سفید!

 برای کسایی که می خوان سفید رأی بدن

 خلاصه

 اوففففف 

 مناطق محروم هستم

 اما لامصبو من از بچگی باکلاس بودم 

 حالا جاهای دیگه

  رأی کاغذیه بی کلاس میدن دستشون

 اونام با خودکار شماره می نویسن

 واااای واقعا چجوری تحمل میکن این حد بی کلاسی رو !

 آدم همینجوری کم کم بی کلاس میشه دیگه

 خخخخ خخخخ خخخخ خخخخ خخخخ

12 12

  اگه دلت شکست به من بگو ...

  هرچی که هست به من بگو ...

 

12 12

 

 امرو مادر گفت

 چندرو پیش یکی میگفت

 این خود خامنه ای نیست بدلشه

 مادر میگه برگشتم بهش گفتم

 چرا بدلشه

 یارو گفت چون مریضه

 چون فلانه بیساره  براش بدل میذارن

 مادر میگه بهش گفتم

 خو اگه صحبت بدل گذاشتنه

 چرا واسه بایدن بدل نمیذارن

 که از اونجور کوسخول کارا نکنه

 میگه یارو گفت نه

 اگه این بمیره فلان میشه بیسار میشه

 میگه گفتم مگه خمینی نمرد چیزی شده

 میگه یارو دیگه چیزی نگفت

 من از خنده تریکیدم 

 بدش ملت به من میگن تو چرا اینجوری ای

 خو بیا ژنتیکه دیگه ارثیه

 گفتم مادر تو خارمادر یارو رو فلان کردی

 بخاطر همین چیزی نگفت خخخخخخخخ

12 12

 

 امرو بیدار شدم دیدم این چیه

 برف فیتله فیتله داشت می بارید

 خلاصه رفتم

 سایبون جلوی پله ، انبار ، لونه مرغا

 همشونو برفشونو ریختم

 بعدش رفتم خونه مادر بزرگم اونم

 سایبون پله ، انبار ، لونه مرغا

 برف همشونو ریختم

 داغونو اومدم بالا دیدم 1 ساعت بعد برف بند اومد !

 الانم صدای چیک چیک میاد  داره آب میشه

 چقدر برف بی جونو بی جنمی بود .

 

12 12

یادمه ی رو ی بزرگی می گفت

که هر رفتنی برگشتنی داره

که رفتن بی بازگشت

پشت سر گفتنی داره

 

عید نیمه شعبان مبارک

12 12

 

دیرو کنار یکی از ایستگاها منتظر ماشین بودم

من 3تا ایستگاه ماشین باید عوض کنم تا برسم

خلاصه

این جهنمی ترینشونِ

اما وقتی مه میشه ، عجیبه این جاده

این عکسو گرفتم

یهو بی فکر به زنونم اومد

که

دیگه هیچی مثل سابق نیست

حتی رفتن

دیگه هیچکی حوصلش نیست ،

توی دلتنگی بمیره

دیگه هیچی مثل سابق نیست

حتی رفتن

چون که جاده حوصلش نیست ،

که مسافری بگیره

 

البته اینقدر رمانتیکو ترتمیزو خالی  نیست جادهِ

عکس واقعیش اینه

12 12

منو نمی بینی ...

12 12
12 12

همراه ترن تا تو ...

12 12