ssb

من دلقکت نیستم

ssb

من دلقکت نیستم

نمی دونم اینایی که دهانشوی درست میکنن

با خودشون چی فکر می کنن ؟!

که رو قوطی دهانشویه می نویسن

با آب قاطی نکنید!

یعنی واقعا از آدم توقع دارن

آدم ی دهانشویه رو با آب قاطی نکنه ؟!

یعنی واقعا توقع دارن

که آدم ی هانشویه رو

تبدیل به دوتا هانشویه نکنه ؟!

والا من که هر وقت دهانشویه خریدم

نصفشو ریختم تو قوطی قبلی

بعدشم ،

جفت قوطی نصفه هارو آب ریختم

و ی دهانشویه رو دوتاش کردم

یعنی

واقعا توقع دارن آدم همچین کاری نکنه !

این مردم چقدر متوقع شدن لامصبا

آره  آره 

بگو همین کارارو کردی که الان

واسه دوتا دندون

باید 10 تومن پول دندونپزشکی بدی  خخخخ

آره

امروزم باید برم ، نوبت عصب کشی دارم

طبق معمولم زندگی خیلی کوتاست

بازم اگه بر نگشتم

به پدر و مادر هیچی نگید

مشتریامم ،

که هیچکدومشون قرضشونو گردن نگرفتم

عطیه هم که لامصب  ی هفته صبر نکرد

رفت زن پسر خاله پولدارش شده

کسیم که با ما نیومد همراه

چقدر زندگی عجیب غریب شده  خخخخ

پی روِ این پست کلیک لینک

 

12 12

 

12 12

مادر

پدر

دوست

حتی دیگه خندمم نمیگیر از این کلمه ها

پوففففففف

 

نمیدونم

والا ما که نَر به دنیا اومدیم

خیری نخوریدم از زندگی

در هر صورت ،

تبریک میگم که نَر به دنیا اومدید ...

پی رو  پست روز مادر  لینک

12 12

 

بعضیا توقع احترامی رو از آدم دارن که ،

نه اون احترامو واسه آدم قائل شدن

نه آدم هرگز ازشون توقع کرده

اون احترامو به آدم بذارن

12 12

 

خُب

اگه بر نگشتم به مادر بگید

بگید ، بگید که

نمیخواد نمیخواد هیچی نگید بهش

 

اما به پدرم بگید 

نه نه  ولش کن  ولش کن به بابام چیزی نگید 

 

( به عطیه بگید  ( ی تیکه از ی فیلم )

 من : عطیه ، چشم براهم نمون 

برو پی زندگیت دختر

بعدشم همونطور که دسبندخورده

دوتا مأمور دارن  میبرنم سمت ماشین

عطیه که توی چارچوب در وایسادهو

با چادر روشو گرفتهو

فینگ فینگ گریه میکنه

یهو بلند داد میزنهو میگه : چشم برات میمونم

بخدا چشم برات میمونم

منم از سر کوچه

قبل سوار شدن تو ماشین ژاندارمری

ی نگاهی بهش میکنمو

سوار ماشین میشمو  میرم  واسه حبس

 

به مشتریام بگید

حداقل بعد مردنش بدهیاتونو بیارید دیگه لامصبا

خلاصه

اینجایی که من وایسادم تازه میفهمم

زندگی چقدر کوتاه

آره

چند ساعت دیگه

دارم میرم یکی از دندونام درست کنم

از درد ی کُلی بازی میخوام درآرم اونجا

یعنی ی کُلی بازی میخوام درآرم که دکتره

دندونپزشکی رو بذاره کنار

 بره کنار خیابون روسری دسنفروشی کنه

بگذریم

26 تومن تو حسابم بود

کلاً پس اندازم

10 تومن هزینه ی دوتا دندونم شد

بگذریم

چقدر دوست داشتم یکی باهام میومد

همراه 

چقدر تلخه دندون پزشکی تنها رفتن

تا حالا نرفته بودم

اَه اَه اَه

اَه

 

12 12

این عکسو چند وقت پیش پیدا کردم

چقدر خنده داره

تو عکس اول چقدر گردن کلفته

اون دوتا دست   دست بچس

تو عکس دوم دخلشونو  آورد خوابید خخخخخ

 

12 12

 

کاش این دنیا عوض میشد ...

ولی تقدیر ما اینه ...

که تا آخر همین باشیم ...

چقققدر این قصه غمگینه ...

 

12 12

 

جلو من ی آشپز خونه هستش

غذا بیرون بر داره

ی زنو شوهر جوون با هم کار میکنن

انصافا خیلی زحمت میکشن

7 روز هفته باز

9 تا 11 شب

پسرِ خیلی زحمت کشه

و زنه هم خداوکیلی خیلی زحمت کشه

آخه ادم تعجب میکنه این دختر چقدر پا به پاست

چقدر زحمت میکشه

خلاصه هر دو 

هم دختر هم پسره خیلی تلاش میکنن

اسم پسره حیدرِ

 

دختره شوهر خودشو

ی جور عجیب غریبی صدا میکنه

آقا حیددددددددر  آقا حییدر

این اینقدر  اینجوری شوهرشو صدا کرد

منم دیگه ناخوداگاه عادت کردم

تنها هستم بعضی وقتا

از رو شوخی خودم برای خودم

اَدا دختررو در میارم

آقا حیددددددر

خلاصه

ی رو همینجوری از روی بیکاری

واسه خنده اَدا دختررو در آوردم

همینجوری مثلا 

بخندم واسه خودم تنهایی

 اَدا زن رو در آوردم  خندم گرفت

رفتم درو باز کردم

رفتم بیرون  دیدم پسره

ی 10  15 متر اونورتر وایساده

من اینجوری شدم

 

یا خدا

این شنید یعنی !

حالا دعوا بشه ، بزن بزنش هیچ

حقمه کُتک خورد

اما سر چی

ازم بپرسن سر چی دعوا کردین

چی بگم  !؟

بگم ادا زنشو در آوردم

بعدش بگن چطوری در آوردی

چیکار کنم اَدا زنشو در بیارم !

 

 

 

عجب غلطی کردم

عجب غلطی من کردم

خلاصه همینکه پسر رو دیدم یخ کردم

تندی بهش گفتم سلام  خوب هستین

سلام علیک کرد باهام

خدایا شکرت 

واااااییییی

سوژه میشودا

خلاصه از این کارا نکنید دیگه 

از این کارا نکنید...

راهای دیگه ای برا خندوندن خودتون پیدا کنید

هر راهی ، خلاصه اَدا زن مَردمو در نیارید...

 

12 12

 

چندتا سگ ولگرد کنار جدول خوابیده بودن

مجبور بودم همونجا پارک کنم

سگا با ترسو مظلومیت فرار کردن

گفتم  عجب کاری کردم

آروم بهشون گفتم ببخشید معذرت میخوام

شب 11 بود  برگشتم

ماشینو برداشتم

ی خورده رفتم

دیدم سگای ولگرد با اعتماد بنفس تمام

به قصد حمله دنبال ماشین

یعنی اگه موتور سوار بود

گرفته بودنش تیکه پارش میکردن

دیدم آره

اینا اینجورین   روزا موش مُردن

اما منتظر فرصتن

منتظرن تنها بگیرنت  رحم بهت نمیکنن

خیلی از آدمای دورو بر آدمم همینجورین

فقط ظاهر موش مُردن

راه و فرصت ندارن که وحشی بشن

وگرنه فرصتشو پیدا کنن

وحشیه وحشین برا آدم

پس فرقی نمیکنه با اینجور آدما

مثل آدم رفتار کنید

یا مثل حیوون

خوبی نمیفهمن

همونن کلا

منتظر فرصتن که بِدرنت

البته آدم بخاطر خودش

فقط به خاطر خودش نه اونا

باهاشون مثل حیوون رفتار نکنه بهتر

اما مثل آدمم باهاشون رفتار نکنه

گول موش مُردگیشونو نخوره

آدم براشون از خود گذشتگی نکنه

و تو برخورد باهاشون فقط به فکر خودش باشه

مثل همون جا پارک

گاز بده پارک کن بهشون اهمیتم نده

دلت براشون نسوزه

بزا در رن برن کنار

موش مُرده های وحشی

 

12 12

فکر نمی کنه

حرف نمیزنه

توی گذشته ها  ،

یاد فقط ی چیز ، بغضش رو میشکنه

 

اون قدر ، بد که دید

اینقدر ، بد که شد

 

واسه گذشتهاش

خوب بودناش

یاد خودش میاد

بغضش میشکنه

 

اشکا پاک بشن

تنها  فقط خودش

امروز ، که آخرش

آخر ، ی حصار ،

دور خودش کشید

روی ی تابلو نوشت

دیگه برام بسه

لطفاً نزدیک نشید ...

 

12 12