کی بغضمو بغل گرفت بجز خودم .
بجز شبای شهر غم گرفته .
کی بغضمو بغل گرفت بجز خودم .
بجز شبای شهر غم گرفته .
لامصبو این ملت چرا اینقدر
به خودشون ژلو بوتاکس
تزریق میکنن !؟
دیگه بعضیا تقریبا
قد ی دبه ماست
تو خودشون ژل زدن
اینطور که
انصفا اگه ی عده رو ببری
آزمایش خون یا ادرار
تو خونو ادرارشون
ژلو بوتاکس تشخیص داده میشه
چرا همچی میکنید خودتونو
خدایی قشنگ نی
بله ، این از مرغ خول وضع ما
که میاد تو گلدون خالی تخم میذاره
اینم گربه عجیبو غریب ما
که وقتی تازه از خواب بیدار میشه
این شکلیه !!!
چقدر این حرفا قویه
چند بار گوش بدید
که چقدر عمیقه
سادش شاید همین باشه
اما خودتون چند بار گوش بدید
عالم هستی ، مال خداست
وظیفه ما عبادت خداست
چ در نماز چ در جهاد
خدارو عبادت کنی
میشی سرباز خدا
میشی بخشی از سپاه خدا
و اگر دشمنان خدا
به خیال خودشون محاصرت کردن
تو محاصره نیستی
اونان که محاصره هستن
چون کوهو دشتو دریا اسمان و همه ی عالم
مال خداست
و همراه تو ، که سرباز خدایی
و اونان که محاصرن
محاصره خدا
چند وقت پیشا بین راه
یکی ی دفترچه بهم داد
گفت اینم سرراه ببر دامداران مهر بزن
(دفترچه واسه خوراک تعاونی دام بود)
گفتم باشه
فقط من آدرسشو نمی دونم کجاست
گفت کاری نداره
رسیدی فلان جا
به تاکسی بگو دامداران ، میبرتت
گفتم باشه
خلاصه رسیدم
به تاکسی گفتم دامداران میخوام برم
گفت بشین بریم
نشستمو همینجوری رفتیم
انگاری رسیدیمو
گفت این خیابون بری دامدارانه
رفتمو
از چندنفرم ادرس پرسیدم
پیدا کردمو
رفتم تو
این ور اون ور ی انبار بود
ی کارگر اونجا بود
سلام علیک
دفترچه رو دادم بهش
گفتم کجا برم
دفترچه رو گرفت
ی خورده اینور اون ورشو نگا کرد
گفت برو داخل اداره
خلاصه رفتم داخل اداری
درو باز کردم
ی لحظه وایسادم
خشکم زد
8 . 10 تا منشی اپراتور
پشت میزاشون
قیافه ها هم ترگل ورگل باکلاس
انگاری که بعد کار
دسته جمعی مینی بوس میاد
میخوان برن عروسی
آماده ی آماده
خلاصه گفتیم چیکار کنیم
رفتم تو .
از جلوی اینا رد میشدم
اینام عجیب بود براشون من کیم
همه نگا میکردن
حالا هی دارم مچاله تر میشم
هی سلام میگفتم
سلام سلام سلام
سلام عمه جان سلام عمه جان
سلام عمه جان سلام عمه جان
سلام عممههه جاااااااان (نون خ)
آره ، این پیرمردا 80 90 سال عمر میکنن
همینه دیگه دولت
همچین امکاناتی
دیداری براشون فراهم میکنه
خلاصه ی میز جلوی ی در بود
ی آقاهه پشتش نشته بود
اینم سلام علیک کردیم
دفترچه رو دادم بهش
اینم ی خورد نگاش کرد
گفت نمیدونم
برو داخل ، خانوم احمدی بپرس
باشه ،
در زدم رفتم داخل
ی اتاق بزرگ 25 6 متری
3نفر این ردیف پشت میز نشته بودن
ی اقا 2تا خانوم
ی خانومم روبروی در نشسته بود
رفتم تو سلام علیک
گفتم خانوم احمدی
یکیشون گفت
اون خانوم جلو نشسته
رفتم جلو
گفتم سلام دفتر چه رو دادم بهش
گفتم اینو میخواستم درست کنید
مهر بزنید
خانومه دفترچه رو گرفت
ی خورده نگا کرد
گفت چیه این
گفتم دفترچه خوراک دام
صاحبش گفت برو دامداران
اینو انجام میدن
خانومه ی خورده رفت تو فکر
گفت اینجا دامدارانه
گفتم بله صاحبش گفت دامداران
!!!
من ی لحظه مکث کردم
ی خورده وایسادم
!!!
وآآآآآآآی
خدایا منو بکش
من اومد شرکت دامداران
ماسو پنیر درست میکنه
اون اتحادیه دامدارانه
من دیگه نمیدونستم
از کدون ور در برم
اینا خندشون گرفت
4 نفری دارن میخندن
منم مگه خندم بند میاد
همنجوری خنده توضیح میدادم که
اقا کار من نی
یکی دیگه این دفترچه رو به من داد
فقط میخواستم ثابت کنم کار من نی
داشتم میومد بیرو گفتم فرض کنید
اصن همچین کسی امرو نیومده
اومد بیرون دیدم
منشیام خندشون گرفته
نمیدونستن جریان چیه
از صدای خنده اینا
خندشون گرفته بود
خلاصه
اومدمو پرسجو
اتحادیه دامدارانو پیدا کردمو
مُهر زد دفتر چه رو
اما مُردم از خجالت
عجیبه اون کارگر انبار
یا اوم منشی جلو در
چرا چیزی نگفتن
آخه لامصب من نمیدونم کجا اومدم
شما هم نمیدونی کجا هستی
خیلی ضایع شدم خداییش
3 نفر رفتن جلو پل صراط
از اولی پرسیدن نماز آیاتو بخون
یارو خوند
بعد ازش پرسیدن نماز میّــتو بخون
یارو ی خوردشو خوندو
مابقی رو اشتباه کرد
گفتن خو بلد نیستی برو جهنم
از دومی پرسیدن
نماز جمعه رو بخون
یارو خوند
نماز شبو بخون
اینم ی خوردشو خوندو
مابقی رو اشتباه کرد
به دومی هم گفتن
تو هم بلد نیستی برو جهنم
خلاصه این دوتا تو جهنم بودن
که سومی هم اومد جهنم پیش اینا
این دوتا از سومی پرسیدن
تو چی سوالو اشتباه جواب دادی
اصن چی ازت پرسیدن
سومی برگشت گفت
هیچی بابا ، ازم پرسیدن
تو چرا اصن نماز نمیخوندی
جشن تعیین جنسیت
پووفففففف
کُ
سِ
شعععععر کار
دیگه خو
مَرده ترتیب زن رو میده
بچه درست میشه
بعدش میره سونو گرافی
میگه یا نره یا ماده
این دیگه به همین سادگیه
عجیب غریب رفتار کردن نداره
جشن تعیین جنسیت
اونقدر عجیبه غریبه که
مثلا یکی صب بلند شه
بگه خو امرو چیکار کنم
آهاااااا
برم ی کروکودیل پیدا کنم
سرمو بکنم تو باسنش
!!!
خو یعنی چی !؟
اصن چرا !؟
دیگه همه چیزو
آدم جو نمیگیرتش که
چندش لوس .
ناف ،
آره ناف ،
مرموز ترینو
مشکوک ترین عضو بدن
ی عضو ظاهراً بی آزار و بی دردسر
ی سوراخ مشکوک روی شکمت
با ی حضور همیشه مرموز
این طور که
انگاری بعضی وقتا اصن نیست
اما هست ،
چون فضای سنگین
حضورشو حس میکنی
بعضی وقتا ناخوآگاه
به این فکر میکنی که
یعنی داره چیکار میکنه !؟
یا اصن میخواد چیکار کنه !؟
چون همیشه این حسو داری که
آخرش ی رو علیهت کودتا میکنه
و کنترل کل بدنو میگیره دستش
به نظرم ناف ی عضو فوق العاده خطرناکه
اصن شاید این آخرین نوشته های من باشه
شاید بعد این نوشته
توسط نافم به قتل برسم
چون رازشونو فهمیم
البته نمیدونم ،
ی سوراخ ته بسته روی شکم
چ جوری میخواد آدم بکشه !!!
در هر صورت مراقب باشید
مراقب عضو
البته دیگه عضو نمیشه بهش گفت
مراقب موجود مرموزی که
روی شکمتون زندگی میکنه
باشید ...